۱۳۸۸/۳/۲۵

ولایت موروثی

به نظر من آنچه امروز در ایران رخ می‌دهد تکرار بخشی از تاریخ اسلام در دوران معاویه است چنانکه می‌دانید در صدر اسلام بعد ازرحلت پیامبر انتخاب خلفا با بیعت مردم انجام شد که شروع آن از اجتماع سقفیه بود واین امر رواج داشت تا خلیفه چهارم علی بن ابیطالب علی پس از انتصاب به خلافت در تغییر معاویه حاکم شام که منصوب عثمان بود ناتوان شد ودر برخورد نظامی که بین او ومعاویه صورت گرفت وقصد آن به پایین کشاندن معاویه از حاکمیت شام بود موفق نشد چون در جریان جنگ صفین معاویه که شکست را نزدیک دید با کمک ترفند مشاور خود عَمربن عاص با حیله جنگ را به حکمیت کشاند وبا حیله ای که عمربن عاص بکار برد علی را درحکمیت شکست داد ومعاویه را خیلفه خواند واین امر آتش مخالفت را در اردوگاه علی روشن کرد تا به جنگ خوارج ودر نهایت ترور علی توسط فردی از یاران دیروز او (خوارج ) انجامید وبا ترور علی معاویه عملا خلیفه بلامنازع تمام مسلمین گردید وفرزندان علی از جمله حسن وحسین نیز برابر شواهد تاریخ چه از سر ناتوانی مقابله با معاویه وچه به هر دلیل دیگری با معاویه ظاهرا کنار آمدند وقرارداد صلحی بین امام حسن ومعاویه منعقد شد । لازم به ذکر است که معاویه در طول حکومت خود با آن دسته از صحابه رسول خدا که منتقد وی بودند با توجه به میزان نفوذ وقدرت آنان خشن ترین رفتار ها را کرد وسعی در نابودی آنان نمود برای نمونه رفتاری که با ابوذر داشت چرا چون او خیال دیگری را در سر می پروراند خیال تبدیل خلافت به سلطنت او برنامه ریزی می کرد تا بعد از خود فرزندش یزید را به جانشینی برگزیند وهمین امر تبدیل خلافت به سلطنت بود که واقعه کربلا را در پی آورد ماجرای امروز ایران نیز چیزی تا حدودی شبیه دوران معاویه است وقتی پس از درگذشت آیت الله خمینی در جریان مجلس خبرگان آقای رفسنجانی که برای بحیطه عمل در آوردن آرمانهایش در آتش کسب مقام ریاست جمهوری مقتدر که بخاطر تغییرات انجام شده درجریان بازنگری قانون اساسی می‌سوخت وخیال امیر کبیر شدن داشت با یک نوع شعبده بازی خبرگان را قانع کرد که آقای خامنه ای را به رهبری برگزینند هرگز فکر نمی‌کرد که بعد از هشت سال کم کم جرقه های اختلاف بین او وخامنه‌ای روی بنمایاند آقای رفسنجانی که مقام ریاست جمهوری را کسب کرده بود در معرفی کابینه خود گفت کابینه من کابینه سیاسی نیست کابینه کار است ومن خود به حد کافی سیاسی هستم همچنانکه او مست از دوران به اصطلاح سازندگی بود وبا زیرکی خاصی سران اپوزسیون در خارج از کشور را قلع وقمع می کرد ؛ پسران ودختران واقوام در کار نفت وتجارت بودند اما در این طرف پسران ولی فقیه راه حوزه پیش گرفتند وبزرگترینشان با حمایت پدر دفتر رهبری را به نهاد رهبری تبدیل کردو دولتی درسایه وسازمان های اطلاعات موازی درست کرد وتا توانست از یار دیرین پدر واعوان وانصارش گزک برای روز مبادا ذخیره کرد چون مدت ریاست جمهوری رفسنجانی پایان یافت ولایت امر اراده نمود که رئیس جمهوری فرمایشی را به خلق دیکته نماید ابروباد ومه وخورشیدو فلک درکار شدندتا اراده رهبر محقق گردد اما حضور مردم وگسترش آگاهی و جوّی که در جامعه تحت تاثیر این شعار « می‌نویسیم خاتمی می‌خوانند ناطق » ایجاد شد وتعهدی که رفسنجانی در صیانت از آرا در نماز جمعه نمود نتیجه انتخابات وفق مراد نشد ورهبر اولین شکست مفتضحانه خویش را تجربه نمود واز آنجا که گربه را از هر طرف که بیندازی چهار دست وپا به زمین می آید حضور مردم را که نه بزرگی به او بود را به حساب تعهد مردم وعشق به نظام گذاشت اما تا آنجا که توانست چون خاتمی را مردی منفعل دید در مقابل دولتش کارشکنی کرد به گفته خود خاتمی هر نُه روز یک بحران ودر طول دوران خاتمی نیز تا توانست جامعه روشنفکری ومنتقدان سیاسی آزاده را با تروروتوقیف وقلع وقمع مطبوعات به حاشیه راند وفرصت سوزی خاتمی ودلسری مردم از اصلاح طلبان زمینه را برای حضور نیرویی نوکر صفت مریدی احمق وتوده پسند فراهم نمود کافی بود با کمی تقلب در دور اول وی در دور دوم در برابر اکبر رفسنجانی نماد 26 ساله انقلاب قرار گیرد وبا حمایت دفتر گزک‌های گرفته شده از رفسنجانی با ضریبی بالا عیان گرددودر سطح جامعه ترویج گردد پروژه ای که در انتخابات نهم روی داد ورهبرنه مردم به انقلاب اسلامی و اصلاح طلبانش را بحساب رای مرید خویش وتایید نظام واریز نمود وفردی را به جهان ساسیت دنیا معرفی کرد که الحق والانصاف طرفه پدیده ای بود با این کار هم یار دیروز را که در هر صورت آلتر ناتیوی است بی آبرو کرد تااز نفوذ کلامش در جامعه بکاهد وهم با رئیس جمهور کردن مرید سکان اجرایی کشور را در پشت پرده در دست گرفت اگر نه بوسیله خود بلکه با تیم فرزند ارشد که چشم به ولایت فردا دارد ودر این پروسه زمانی نیز با دادن رانت‌هایی اقتصادی به امثال مکارم ومصباح ونوری همدانی ودیگر مراجع جیره خوار برای خود حکم مرجعیت دست وپا کرد وهم برای فرزند ارشد درجه اجتهاد گرفت وتا آنجا که توان داشت دولت مرید خرافه گرا وحلقه بگوش را بی محابا بدون توجه به ویرانگریهایش در زمینه‌های مختلف اعم از اقتصادی وسیاست خارجی بدون توجه به فساد نهادینه شده در آن تایید نمود ودر این آخرین پرده قصد داشت تا ضمن زدن ریشه جمهوریت هم کینه در دل از موسوی را التیام بخشد وهم با بی آبرو کردن یاران خمینی (صحابه امام ) امثال رفسنجانی , ناطق , کروبی , موسوی خوئینی وخاتمی ودیگر حامیان سرشناس موسوی وکروبی آخرین تیر های خلاص را برآنان وارد آورد تا در فضایی ایزوله بعد از مرگ زمینه برای ولایت موروثی وجانشینی فرزند تشنه قدرت مانده درحجاب این سالیان بجای خود فراهم آورد اما جالب است که تاریخ تکرار می‌شود وحسینی دیگر با تکیه بر آراء مردمی با شعور وشورعلم مخالفت بر می‌افرازد نمی دانم شاید ایران شاهد کربلایی دیگر باشد . فردای ایران خواهد گفت که میر حسین حسین می‌شود یا مختار .
ساسان ساسانی 25/3/1388

۱۳۸۸/۳/۲۳

وقاحت فقیه

امروزنتایج انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در ایران با مهندسی از پیش تعیین شده‌ای وبا فراز ونشیب‌هایی اعلام شد وبرگ سیاه دیگری از اوج وقاحت فقیه را به نمایش گذاشت وحدیث سازان دیروز ( رفسنجانی و... ) میوه خویش را از درخت منحوس ولایت مطلقه فقیه که با فریب مردم در20 سال غرس نمودند؛ امروز چیدند . شعر زیر تحت تاثیر اعلام نتایج آرا سروده شد
همه را بُهت گرفت
ماه خرداد است - لیک
همه گان یخ زده‌اند
روح شادابی دیروز فسُرده ست کنون
مرگ امید عجب مرگ بدی ست
هیچ کس فکر نمی کرد وقاحت بشود سُکاندار
وبه این خلق بگوید
که ذغال است سفید
ناله در گوش چه چاهی بکنیم
زهر فریاد کجا از دل خود دور کنیم
نعش امید که مانده است براین سینه‌ی تنگ
در کجای وطن غمزده مان
دفن ودرگور کنیم
مردمی ساده دلیم
خاکمان زرخیز است
باوری کهنه بلامان شده است
واز این روست که ما ویرانیم
گرچه پرورده‌ی این مام قشنگ ایرانیم
ساسان ساسانی 23/3/1388