۱۳۸۸/۹/۷

سحر خیز

بی مناسبت ندیدم اکنون که عیسی سحرخیز در زندان است وآقای محسنی اژه‌ای دادستان کل کشور است شعری را که به ماجرای گاز گرفتن کتف آقای سحرخیز توسط محسنی اژه‌ای وپرتاب قندان به وی در نشست کمسیون مطبوعات اشاره داشت وچندین سال پیش سروده بودم را منتشر کنم.
سحر خیز
ای سحر خیز عامل مزدور
اژه ای محسنم زمن شودور
رو دفاع از قلم بدست مکن
روشفاعت زمرد مست مکن
شیخم وقائلم به شرع نبی
دیده ام من به خواب خویش شبی
که ترا سر به زیر خواهم کرد
در اوینت اسیر خواهم کرد
داخل کمسیون مطبوعات
شاهکاری کنم که گردی مات
می زنم بر سر تو قندانی
تا نکو قدر عافیت دانی
گر افاقه نکرد قندانم
گوشت کِتفَت خوراک دندانم
گر لجاجت کنی توبا نظرم
بامدادت سوی اوین ببرم
تا به دستور آن «سعید»* عزیز
بخورد بر سر تو میله تیز
همچو«زهرا»** اسیر خاک شوی
سر دبیر لجوج هلاک شوی

* اشاره به سعید مرتضوی دادستان وقت تهران
** اشاره به زهرا کاظمی خبرنگار ایرانی کانادایی که در زندان اوین کشته شد
ساسان ساسانی 7/9/1388